چطور احساس ناکافی بودن را از بین ببریم؟

کمبود و احساس ناکافی بودن چیست؟
همه ما توی زندگی مون ممکنه یه جاهایی احساس ناکافی بودن رو تجربه کرده باشیم، زمانی که توی آزمونی شکست می خوریم زمانی که به هدفی که تعیین کرده بودیم نرسیدیم یا مواقعی که توسط کسی نادیده گرفته شدیم یا شاید مقایسه شدیم و تصور کردیم کاش مثل دیگری بودیم.
احساس ناکافی بودن میتونه یه نفر رو برای همیشه متوقف کنه چون ما هر رفتار ناشی از کمبود اعتماد به نفس که داریم ریشه در احساس کمبود و ناکافی بودن داره! مثل زمانی که نمیتونیم راحت حرفمون رو بزنیم نظر بدیم یا از چارچوب هامون دفاع کنیم، همه لحظاتی که حس شرم و خجالت رو تجربه کردیم یه جایی توی وجودمون باور به ناکافی بودن داشتیم و من توی این مقاله قصد دارم آنچه که می تونه کمک کنه از این احساس ناکافی بودن رها بشیم رو با شما خواننده عزیز به اشتراک بذارم.
کمبود یعنی چی؟ تا حالا به این واژه عمیقا فکر کردین؟ کم بود، یعنی نبود چیزهایی در زندگی، یعنی یه چیزایی نیست، کمه و ندارم… آیا واقعا ندارم و دچار کمبودم و ناکافی هستم یا این تعریف ذهن شرطی شده من هست؟
چرا احساس ناکافی بودن داریم؟
چه بخواهیم و چه نخواهیم ذهن ما در فرایند رشد و تکامل مون شرطی میشه، این شرطی شدگی رفتارهای ما را به سمتی سوق می ده که تلاش کنیم کافی باشیم کامل باشیم و مورد تایید دیگران. و به خاطر ترس از طرد شدن و ناکافی بودن این دومینوی رفتاری مخرب رو تکرار می کنیم و تلاش می کنیم این کمبودها را جبران کنیم تا همیشه احساس کافی بودن داشته باشیم و در پس این تلاشها هر بار زخمی تر و درمانده تر میشیم و احساس ناکافی بودن و خوب نبودن رو بیشتر از قبل تجربه می کنیم.
میدونم الان ذهنت میگه آخه من باید… آخه آدم باید… همین گفتن «باید» یعنی شرطی شدگی.
پس یه نفس عمیق به خودت هدیه بده و برگرد اینجا تا حقیقتی رو برات روشن کنم. حقیقت اینه که کمبودی وجود نداره همه چیز هست، هیچ چیزی وجود نداره که تو بدستش بیاری تا کامل بشی، همین الان هم همش هستی و هیچ کاری نیست که تو انجام بدی تا احساس کافی بودن داشته باشی.
به قول حضرت مولانا «هر آنچه در جستن آنی، آنی»
برای داشتن احساس کافی بودن دنبال چه چیزی هستی؟
از خودت بپرس: دنبال چی هستم تا کامل بشم؟ دنبال وزن پایین؟ دستاورد؟ پول؟ فلان شخص؟ رابطه؟ عشق؟
به چی باید برسم تا احساس کافی بودن داشته باشم؟ در واقع رسیدنی وجود نداره!
رسیدن، فهمیدن این اصل هست که هیچ جایی وجود نداره که ما بخواییم بهش برسیم.
پس هدف نذاریم؟ کاری نکنیم؟ همه اینها رو انجام بده، اما نه از روی کمبود و احساس اینکه من باید اینکار رو انجام بدم تا کامل بشم تا کافی بشم. از روی کامل بودن انجام بده، بگو چون کامل هستم میخوام این تجربه را داشته باشم چون لیاقت دارم و کافی هستم می خوام هدفم رو زندگی کنم.
بین تلاش برای از بین بردن کمبود با تلاش از روی کامل و کافی بودن تفاوت خیلی زیادی وجود داره، وقتی از روی کامل بودن کاری رو انجام میدی حرف و رفتار دیگران یا نرسیدن به هدف چیزی از اصالت وجودیت و ارزشمندی ات کم نمی کنه، اما زمانی که از روی کمبود تلاش می کنی با هر اتفاقی کمبود بیشتری تجربه می کنی.
چرا نباید احساس ناکافی بودن داشته باشیم؟
ما به دنیایی از امکانات و فراوانی وصل هستیم اصل ما نامحدود و کامله، اصل ما خداست و بینهایت دسترسی داریم. هرگز چیزی که از یک منبعی اومده از اون جدا نیست اما چیزی که مانع از درک و اتصال به این منبع فراوانی میشه ذهن شرطی شده ما هست.
برای داشتن احساس کافی بودن چیکار کنیم؟
حالا چیکار میشه کرد؟ برای رهایی ازکمبود و احساس ناکافی بودن و وصل شدن به بی نهایت چیکار میشه کرد؟ کار ما یادآوری هست یادآوری اینکه کافی هستیم، ارزشمند هستیم و حمایت شده ایم.
نباید نگاهمون به بیرون از خودمون باشه که دیگران با ما چه رفتاری دارند؟ آیا ما را تایید می کنند یا نه؟ آیا از نظر اونها خوب و کافی هستیم؟ تا زمانی که نگاه مون به بیرون از خودمون و وابسته به آدما و اتفاقات بیرونی باشه از منبع و اصالت خودمون دور هستیم و نمی تونیم احساس کافی بودن و ارزشمندی داشته باشیم.
یه روزی شدیدا احساس ناکافی بودن داشتم فکر می کردم اصلا مفید نیستم و عملکردم به هیچ دردی نخورده… رفتار همکارم باعث شده بود که این فکرا سراغم بیاد، به خودم گفتم تلاشهات دیده نشده میدونم، تو حق داری الان همه چیو تموم کنی و قید این همکاری رو بزنی و بری اما یه انتخاب دیگه هم داری، اونم اینه که تو همین جایی که هستی بمونی و به ایمانی که به خودت و توانمندی ات داری وصل بشی و به رفتار همکارت توجه نکنی. انتخاب کردم به جای اینکه تمرکزم را بذارم روی اینکه اون راجع به من چی فکر میکنه و به جای اینکه اجازه بدم ذهنم منو مغلوب کنه تمرکزم رو بذارم روی ارزشمندی خودم و عشقی که برای کارم دارم.
و جالب اینه که هر چقدر شما تمرکزتون رو بذارید روی ارزشمندی و اصالت خودتون، توی عشق و احترام به خودتون غوطه ور باشید خواهید دید که افرادی که احساس ناکافی بودن و حقارت در شما ایجاد می کردن یا از شما دور میشن یا رفتارشون با شما تغییر می کنه و با احترام برخورد می کنند، همونطور که رفتار همکارم تغییر کرد.
وقتی از نگاه ارزشمندی و کامل بودن به خودمون نگاه می کنیم محدودیت های ذهنی مون شکسته میشه و زمانی که محدودیت های این ذهن شکسته می شه واقعیت های دنیای بیرونی هم عوض می شن.
چطور احساس ناکافی بودن را از بین ببریم؟
همه کار ما اینه که خودمون رو بیشتر بشناسیم و بفهمیم که اصلمون چیه؟ اصلمون هیچوقت از ما جدا نبوده خدایی که بیرون از خودمون صداش می کنیم درون خودمونه و ما همون اصلمون هستیم.
خوداصیل و خدا اونقدر ما رو دوست داره که میگه هر چی تو بگی درسته و وقتی که من میگم: موقعی که به این جایگاه برسم ارزشمندم، وقتی با فلان آدما در ارتباط باشم یا کار کنم کافی هستم… اونم میگه: «چشم اینم جایگاه»، میرسم و بازم می بینم احساس ناکافی بودن دارم و دلیلش اینه که از همون شروع با حس کمبود و نا کافی بودن رفتم سمتش پس هرگز نمی تونم احساس کافی بودن داشته باشم چون هیچ مقصدی برای رسیدن نیست.
«اگر با همینی که هستیم رضایت را تجربه نکنیم، هیچ بهتر بودنی برای ما کافی نخواهد بود، هیچ بهتر بودنی.
احساس کفایت به معنای عدم تلاش برای بهتر شدن نیست، بلکه به معنای پذیرفتن و دوست داشتن خود همان گونه که هستیم است. تنها در این صورت است که می توانید به جلو بروید اما حسرت و نگرانی بهتر بودن و یا بهتر داشتن را نداشته باشید.»
امیدوارم که از خوندن این مقاله لذت برده باشین، قصدم این بود که یادآوری کنم ما هیچ چیزی کم نداریم، فقط یاد گرفتیم و اینطوری تعلیم شدیم که کمبودی هست و ما باید بدوییم تا برسیم. در صورتی که هیچ جا قرار نیست بریم، همه چیز همینجاست.
دیدگاهتان را بنویسید